۱۳۸۹ مهر ۱, پنجشنبه



پروژه ی توسعه ی مشاغل خانگی


طرح توسعه ی مشاغل خانگی دربرگیرنده ی یک سلسله سیاست گذاری کلان اقتصادی ست که به بیانِ خود وزیر کارِ دولت دهم، آقای شیخ الاسلامی، نیز اساسی ترین طرح وزارتِ کار به شمار می رود. مشاغل خانگی به طورِ مشخص و در قانونِ ساماندهی و حمایت از مشاغل خانگی بدین صورت تعریف شده است: منظور از مشاغل يا كسب و كار خانگي، آن دسته از فعاليت هايي است كه ...توسط عضو يا اعضاء خانواده در فضاي مسكوني در قالب يك طرح كسب وكار بدون مزاحمت و ايجاد اخلال در آرامش واحدهاي مسكوني همجوار شكل مي گيرد و منجر به توليد خدمت و يا كالاي قابل عرضه به بازار خارج از محيط مسكوني مي گردد . (ماده ی 2) برای واحدهای مسکونیِ درگیر با این مساله، تسهیلاتی نیز از قبیل کاهش حق بیمه ی خویش فرما، معافیت از پاره ای مالیات و... در نظر گرفته شده است. در میان سخنانِ وزیر کار و دیگر مجریان، این طرح ضمنا به عنوانِ راه حل اصلی و اساسی بیکاری معرفی شده است. اما مساله دقیقا چیست؟ این طرح بر پایه ی کدام نگرش و چرا پایه ریزی شده است؟ چه تاثیراتی در جامعه خواهد داشت؟ و بسیاری پرسش دیگر که در این مقاله سعی شده است به آن ها پاسخ داده شود.
یک طرح اقتصادی را نباید به صورتِ یک جزِ مستقل و بی ارتباط با دیگر اجزای اقتصادِ کلان تلقی کرد. در دولت های مدرن همه ی طرح های اقتصادی در یک راستا و با توجه به یک چشم اندازِ مشخص تعریف و به کار بسته می شوند. طرح توسعه ی مشاغل خانگی نیز از این قاعده مستثنا نیست. از همین رو طرح توسعه ی مشاغل خانگی در کنار طرح هایی چون هدفمند کردنِ یارانه ها، اجرای اصل 44 قانونِ اساسی و خصوصی سازی های گسترده و در ادامه طرح هایی نظیر بنگاه های زودبازده و حتی پاره ای از دستگیری ها قرار دارد و با قرار گرفتن در کنار آن هاست که کارکردِ خویش را باز می یابد. چشم اندازِ مشخصی که برای طرح هایی چون توسعه ی مشاغل خانگی می توان قایل بود، سرعت بخشیدن به روندِ ادغام بازارِ ایران در بازار جهانی، کاهش نقش مستقیم دولت در حوزه ی اقتصاد و افزایش سودآوری فعالیت های اقتصادی ست. این گونه سیاست ها در حوزه ی نظریه با طرح هایی که در اندونزی، چینِ پس از مائو، ژاپن و شیلی پیاده سازی شده است تطابق نسبی دارد. در مدلِ توسعه ی اقتصادی ژاپن و چین مشاغل خانگی به طور مشخص مورد تاکید قرار گرفته اند. در مدلِ اقتصادی شیلی و اندونزی ایجاد فضاهایی که در آن قدرت چانه زنی شوراهای کارگری و حتی پارلمان کاهش یابد در دستور کار قرار گرفته اند و در قریب به اتفاق این مدل ها کاهش نقش مستقیم دولت در اقتصاد و خصوصی سازی های گسترده عملی شده اند. در این میان نکته ای که مدلِ توسعه ی کشورهای آسیای شرقی را از مدل های دیگر متمایز می سازد، تاکید بر روی کار خانگی و شکلِ خاص کناره گیری دولت از دخالت مستقیم در اقتصاد است. این مساله را می توان در سه نکته ریشه یابی کرد: اولا عقب مانده گی تکنولوژیک و صنعتی کشورهای آسیایی، ثانیا وضعیتِ خاصِ تولید موسوم به شیوه ی تولید آسیایی و ثالثا نبودِ کارخانه های بزرگ و صنایع وسیع به شکلی که در همان زمان در اروپا و آمریکا وجود داشت.
در مدل اقتصادی آسیای شرقی عمده ی بار این دست طرح ها به دوش کارگران خانگی و شرکت های وابسته به دولت افتاد. فساد اداری و اقتصادی به شکل مشهودی پدید آمد. عقب مانده گی اقتصادی با فشارِ هر چه بیش تر به نیروی کار و کاهش دستمزد برای ایجاد امکان رقابت جبران شد. در چین کار به جایی کشید که کشتی های صنعتی پدید آمد: کشتی هایی که در آن نیروی کار، مواد اولیه و وسایل تولید موجود بود، پس کشتی از مبدا به سوی مقصد حرکت می کرد و در طول مسیر کالای مورد نظر ساخته می شد. در ژاپن کار به جایی کشید که امپریالیسم آمریکایی در ازای باصطلاح توسعه ی اقتصادی، حتی استقلالِ ملی ارتش ژاپن را نیز در هم کوبید. نکته ی اساسی تر از همه آن که در همه ی این مدل ها، حتی در مدل های غربی، نیروی کار ارزان در اختیار شرکت های چند ملیتی و سیاست های انحصارطلبانه امپریالیستی قرار گرفت و توسعه به مفهوم وسعت بخشیدن به حوزه ی تاثیر قدرت های مرکز(ی اقتصادی) در پیرامون به وقوع پیوست. ژاپن هرگز به رفاهِ آمریکایی دست نیافت و چین هرگز دموکراسیِ آمریکایی را تجربه نکرد.
از بحث تاریخی و نمونه ای فاصله بگیریم، چرا می گوییم در رقابت جهانی مشاغل خانگی می تواند عقب ماندگی صنعتی را جبران کند؟ اول توضیح می دهم که جبرانِ این عقب مانده گی یعنی چه؟ رقابت در بازار جهانی و رقابت در سرمایه گذاری، رقابت بر سرِ سودآوری ست. سرمایه گذاری در پروژه ای انجام می شود که سودآورتر(ین) باشد. از این جهت سود، اساسی ترین مساله درباره ی یک فعالیت تولیدی از منظر سرمایه گذار است. حال سرمایه گذار داخلی یا خارجی (در صورتی که بازار در بازار جهانی ادغام شده باشد) دو فعالیت مشخص رو به روی خود دارد: یکی سرمایه گذاری به روی یک کارخانه ی صنعتی و دیگری تبدیل شدن به کارفرمای یک گروه از کارگران خانگی. سودآوری کدام یک بیش تر است؟ بازده کار در یک کارخانه ی صنعتی بیش تر است. زمانی که برای تولید یک کالای مشخص صرف می شود، کم تر است. تقسیم کار به صورتِ جزئی تر و گسترده تر در کارخانه وجود دارد. از منظر یک سرمایه دار این ها همه یک کارگاه صنعتی را بر یک گروه از کارگران خانگی تفوق می بخشند. پس سرمایه ی خارجی و داخلی به سمتِ صنایعِ پیشرفته سوق خواهند... دست نگه دارید. بگذارید مزایای کارگران خانگی را نیز برشماریم. سرمایه دار یک کارخانه صنعتی باید هزینه ی تهیه ی ابزار تولید و محل کارخانه را بپردازد، باید هزینه ی تعمیر و نگه داری آن را بپردازد، باید ضرر ناشی از استهلاکِ آن را نیز پاسخ گو باشد و اضافه بر همه ی این ها مزدِ کارگر را نیز پرداخت کند. اما در عوض یک گروه از کارگران خانگی نیازی به هزینه کردن برای ابزار تولید ندارند، هزینه ی محل کار خود را نیز، که محل زندگی شان نیز هست، از روی مزدشان می پردازند. از همه مهم تر این که یک خانواده اند و می توانند به صورتِ شیفتی، 24 ساعت کار در شبانه روز را تجربه کنند. تازه اگر بنا باشد سرمایه گذار منجی و درویش مسلک ما، وامِ اولیه ای برای خرید ابزار تولید به کارگران بدهد پس از پنج سال علاوه بر هزینه ی ابزار تولید سود وام را نیز بازپس خواهد گرفت. به بیانی کارگر در هزینه های تولید با سرمایه دار شریک است و به نوعی ابزار تولید و بهای محلِ تولید را با مزد خودش فراهم می آورد و دارایی اش را با سرمایه دار شریک نیز می شود. اما در ارزش اضافی ای که تولید می کند، شراکت معنایی ندارد. پس سرمایه ی داخلی و خارجی می تواند در کشوری که صنایع پیشرفته وجود ندارند، یا حتی دارند، به سمتِ تبدیل شدن به کارفرمای گروهی از کارگران خانگی پیش رود. از این منظر کارگر خانگی نه تنها مالکِ همه ی کار خود نیست، بلکه مالکیت اش بر خانه و ابزار کاری که بهای شان را می پردازد نیز واهی ست.
قصه ی وضعیتِ کارگران خانگی تنها از این منظر سودآور برای سویی، و زیان واردکننده به سوی دیگر نیست. کار خانگی به طور مشخص موجبِ افزایش نابرابری و تثبیتِ وضعیت نابرابر نیز خواهد شد. می پرسید چرا؟ برای پاسخ دادن به این بحث باید گریزی به بحث درباره ی ارزش کالاها بزنم... مثلا به طور متوسط در کارخانه های کیف دوزی ده کیف در عرض یک ساعت تولید می شود. یعنی در هر روز (با احتساب –حتی- 8 ساعت کار روزانه) 80 کیف ساخته خواهد شد. یعنی کار لازم از لحاظ اجتماعی برای تولید یک کیف یک دهم ساعت است. اما در یک کارگاه خانگی هر کیف در عرض 3 ساعت ساخته خواهد شد و به بیانی در هر روز (با احتساب حتی 16 ساعت کار روزانه یعنی 2 برابر) تقریبا 5 کیف تولید خواهد شد. یعنی کاری که بر روی هر کیف انجام می شود، 30 برابر کار لازم از لحاظ اجتماعی بر روی آن است. بر مبنای تحلیل اقتصاد سیاسی از مفهوم ارزش، ارزشِ هر کالا بر مبنای مقدار کاری که در آن گنجانده شده است، سنجیده می شود. (مارکس، 1388:68) و این مقدار کار، تنها میانگین کاری است که در شرایط متعارف تولید (یعنی همان کارخانه)، با میانگین مهارت و شدتِ کار رایج (باز همان کارخانه) برای تولید آن کالا صرف می شود. به بیانی کارگر خانگی کالایی را که سه ساعت کارش در آن تجلی یافته است، در بازار به همان قیمتی می فروشد که کالای کارخانه ی ذکر شده به فروش می رسد. از این منظر کارگر خانگی در مبادله، به سببِ آن که از شرایطِ رایج صنعتی بازار جهانی یا منطقه ای عقب تر است، متضرر خواهد شد. از این منظر کارگرِ خانگی همواره و همواره جایگاهی پایین دستی را حفظ می کند.
نکته ی ذکر نشده ای هم باقی ماند. نکته ای که اسف بارترین این نکات نیز هست. کارگاه های خانگی، به طور واضح و مشخص می توانند جایگاه های بالقوه ای برای کار کودکان ایجاد کنند. به دو صورت: مستقیم و غیر مستقیم. مستقیم بدین صورت که برای گرفتن نتیجه بهتر و تولید بیشتر کودک نیز در کنار پدر و مادر خود مشغول به کار شود و غیر مستقیم بدین صورت که کودک، به سببِ اشتغال مادر و پدر در خانه مجبور به انجامِ کارهای خانه، که پیش تر بر عهده ی مادر بود، گردد.
و البته باید گفت با توجه به ساز و کارهای نظارتی ای که تعریف شده است و همه می دانیم چه مایه ضمانت اجرایی دارند، دیر نیست آن روزی که در روزنامه ها از شکل گیری باندهایی تحت لوای کارگاه های خانگی بخوانیم که نیروی انتظامی با تلاش شبانه روزی خود در صددِ متلاشی ساختن آن هاست و میلیون ها تومان بودجه نیز برای آن تصویب کرده اند.


۱۵ نظر:

  1. خیلی خیلی جامع بود..
    من واقعا خیلی از این مسایل به ذهنم نرسیده بود..
    کاش اینوبشه کسایی بخونن که فکر می کنن مشاغل خانگی یه راه جات بخش و عالی برای زنان مظلوم خانه دار و مردای بیکار و بی سرمایه س :)
    خیلی از جنبه هاش برام کاملا نو بود و هرگز بشون فکر نکرده بودم..
    جدا خسته نباشی که جدا کار تمیزی رو انجام دادی...

    پاسخحذف
  2. محسن جان پيش از هر چيزي بايد بگم كه جناب وزير كار فرمودند كهالبته تدابيري اتخاذ كرده اند كه خانه ها به چلوكبابي تبديل نشود!!!در مورد مطلبت هم چون مفصله بايد سر فرصت درباره اش اظهار نظر كرد.

    پاسخحذف
  3. به نظرم مهندس تو باید تغییر رشته بدی آخه داری از دست میری! تویکی از نوابغ نظریه پرداز میشی بیا تغییر رشته بده. حالا ببین کی بهت پیشنهاد دادم تو کی بهش میرسی! عالی بود بسیار کامل و جامع با دید بسیار منطقی و بدون درز

    پاسخحذف
  4. سلام محسن جان
    مطلبت رو نصفه خوندم خیلی خوب بود
    جدا داری عالی پیش میری
    تو این زمینه خیلی خوب داری کار میکنی
    این ادرس جدید منه خوشحال میشم اگه سربزنی
    میبینمت بای

    پاسخحذف
  5. هوممممم
    هرچی به آخر مقاله نزدیک شد بهتر شد. شیوه تولید آسیایی رو ربطش رو نفهمیدم.
    خیلی خوبه که تخصصی تر داری کاری می کنی تو این حوزه و پیشرفتت واضحه
    سلامت و پیروز باشی

    پاسخحذف
  6. منظورم شیوه ی تولید آسیایی نبوده، الان که باز خوندم اِش دیدم مساله استبدادِ شرقی بوده... که مستقیما با شکلِ خاص کناره گیری دولت مرتبطه...

    پاسخحذف
  7. سلام محسن جان
    به امید خوندن مطلب جدید با dialup اومدم
    اما مهم نیست عوضش این بار مطلبت رو کامل خوندم
    نظر قبلیم رو تائید میکنم
    تو این زمینه واقعا داری عالی کار میکنی
    موفق و پیروز باشی
    بای

    پاسخحذف
  8. سلام
    خداوند رحمت کند عنصرالمَعالی قابوس بن وشمگیر بن زیار را که گفت "... از سخن بی فایده دوری گزین، که سخن بی سود، همه زیان باشد و سخن که ازو بوی دروغ آید و بوی هنر نیاید، ناگفته بهتر" (قابوس نامه، باب ششم، اندر فروتنی و افزونی هنر) و ضمناً "... هر چه گویی، به اندیشه گوی و اندیشه را مقدّم گفتار خویش دار، تا از گفته پشیمان نگردی، که پیش اندیشی دوم ]دوام[ کفایتست و از شنیدن هیچ سخن ملول مباش" (باب هفتم، اندر پیشی جستن در سخندانی).
    اقا محسن این مقاله شما جدا از هر گونه تمجید و ستایش نیاز به نقد داره البته این به معنی کوچک شمردن نیست
    مقاله شما از لحاظ تئوری و هیپودتیکالی جالب و جذاب هست اما واقعگرایانه و ریلستیک نیست. مسلما چشم اندازِ و هدف مشخصی برای این طرح ها وجود داره و از لحاظ جغرافیایی و تاریخی اصلا مورد بحث نیست بلکه مورد تایید هم است اما وقتی یک سرمایه دار بر بخشی از کارفرمایان مربوط به مشاغل خانگی مسلط میشود و به گفته شما کارگر در هزینه های تولید (به طور مشخص ابزار تولید) با سرمایه دار شریک است و کارگران خانگی به ابزار و وسایل تولید را با مزد خودش فراهم می آورداساسا به واقعیت نزدیک نیست. اجازه دهید در مورد مثالی که زدید کمی نقد بنویسیم البته باید مشخص شود شما با مثالتان(کیف) می خواستید نتیجه گیری کنید و یا صرفا در جهت بیان نتایج خود و روشن شدن موضوع مثال زدید. من فرض را بر این می گذارم که شما می خواستید از مثال نتیجه گیری کنید چون اگر مثال غلط باشد نتیجه هم غلط از کار در می اید ولی در صورت عکس بودن و حالت دوم می شود مثال را عوض کرد. اما مثال شما از دو جنبه علمی و عملی باید بررسی شود اگرچه علمی بودن نیز تا حدودی ریشه در عملی بودن موضوع دارد و تا زمانی که یک موضوع و یا مثال واقعی و عملی نباشد مسما علمی نیز نخواهد بود.نتیجتا تنها یک بحث تئوریکال باقی خواهد ماند و کارایی ندارد. اما....
    شما بیان کردید در یک کارگاه کیف سازی در هر روز (با احتساب 8 ساعت کار روزانه) 80 کیف ساخته خواهد شد.این در حالی است که شما پیش فرض ها را مطرح نمی کنید مسلما در یک کارگاه کیف سازی به دلیل تقسیم کار و تعداد کارگران این مقدار دور از چشم نیست اگر به چندین کارگاه سر بزنید مسلما به طور متوسط 4 الی 5 کارگر در حال کار می باشند و با احتساب 8 ساعت کاری که شما گفتید معادل 30 الی 40 ساعت کار برای 80 کیف نیاز است نه 8ساعت!!! از طرفی یک شغل خانگی بیشتر بدون نیاز به تجربه و ابزار تولید هست و این فرض که یک کارگاه خانگی در هر سه ساعت یک کیف می سازد کاملا اشتباه است مشاغل خانگی صرفا برای کار های کوچکی است که به طور مشخص نمی تواند کار تولیدی آنچنانی بکند مسلما مشاغل خانگی برای کار تولیدی تعریف نشدند بلکه برای سود و بهره وری بیشتر از قشری ست که از موقیعت اجتماعی خود آگاه نیستند و استثمار کردن آنها راحت تر است و بنا بر بیگاری بیشتراست مثلا در مورد کیف ، کارگر خانگی بعد از این که کیف از کارگاه به دستش رسید آنگاه شغلش تعریف می شود و می تواند کیف ها را به عنوان مثال بسته بندی و زائده های آن را جدا کند و این نیاز به ابزار تولید آنچنانی ندارد نه اینکه به طور مستقل دست به ساختن و تولید بزند بلکه کاملا وابسته است و در یک کنش مستقیم با کارگاه قرار دارد. اگر کارگران خانگی دارای وسایل تولید بودند آنگاه خانه تبدیل به کارگاه می شد و دیگر نیازی به کارفرما نبود که بر آن نظارت داشته باشد. بنابراین وجه تشابهی انچنانی بین این دو یافت نمی شود.
    پس این سخن که کارگر در هزینه های ابزار تولید با سرمایه دار شریک است اشتباه است. بلکه کارگر خانگی فقط در سود و بهره وری بیشتر و نپرداختن هزینه اجاره محل تولید به قول شما شریک است (بهتر است بگوییم دزدی اموال به دست سرمایه دار است نه شریک) نه ابزار تولید که براساس نیاز آن از سرمایه دار وام بگیرد. در ثانی سرمایه دار حاضر نمیشود برای پیشبرد اهدافش در مشاغل خانگی این همه دغدغه داشته باشد و خصلتا از دادن وام نیز متنفر است که این ریشه در صفت بورژوایی اش دارد.
    امیدوارم نقد مرا تلخ مپنداری دوست عزیز.
    صمیمانه ترین درود ها

    پاسخحذف
  9. درباره ی نکته ای که پیرامونِ مثالِ مساله ی کار لازم از لحاظ اجتماعی ذکر کردی، حق با توست. این اشتباه در ذکرِ تعدادِ کارگرها رخ داده است و از همین رو عددِ به دست آمده کمی غیر منطقی ست.
    اما با اصلاحِ این مورد نیز، تغییری در اصل مساله ایجاد نمی شود. پیش از آوردنِ مثال اشاره کردم که اعداد کمی ذهنی اند. من تجربه ی کار در کیف سازی ندارم و مثالِ مورد-ام نیز چندان دقیق نبود.
    به هر حال، همه ی ما می دانیم که کارِ خانگی، از لحاظ بهره وری پایین تر از کارگاه و کارخانه قرار می گیرد و بنابر این، نیازی به دقتِ بیش از اندازه در محاسبه نیست. کاری که در خانه روی یک کیف انجام می شود، مسلما بیش از کارِ لازم از لحاظ اجتماعی ست و کسی کالا را بو نمی کند که ببیند از کجا آمده و بر آن مبنا ارزش گذاری اش کند.
    اما از این منظر که می گویی خانه نمی تواند تبدیل به کارگاه شود و به بیانی در آن یک کار تولیدی معین صورت گیرد، کاملا با نظرت مخالف ام.
    تجربه ی وضعیتی که در آسیای شرقی اتفاق افتاده است، خود گویای همه چیز است. در تهران نیز چند تایی محض نمونه از این موارد در استین مان داریم که اگر بخواهی می توانم نشانی شان را در اختیارت بگذارم.
    اما این که می گویی اگر در خانه نیز مانندِ کارگاه کارِ تولیدی انجام شود نیازی به کارفرما نیست و این که می گویی کار خانگی نیازی به ابزار تولید ندارد، منظورت کاملا مخدوش است. آیا تو چرخِ خیاطی را ابزار تولید نمی دانی؟ آیا ابزار تولید باید حتما غول پیکر و صنعتی باشد؟
    درباره ی شراکتِ صاحب سرمایه در ابزار تولید و حتی خانه ی کارگر خانگی، موضوع را علاوه بر این که اقتصادی ست، در سطحِ ایدئولوژیکی نیز می توان بررسی اش کرد. احساس می کنم از این بعد غافلی.
    اما از لحاظ اقتصادی، ایا غیر از این است که کارفرما اجاره بهایی برای خانه پرداخت نمی کند؟ آیا غیر از این است که هزینه ی ابزار تولید را نمی پردازد و این ابزار در خدمتِ او هستند؟
    درباره ی این که این وام ها پرداخت شده یا نه، خبری ندارم. اما بنا بود کارفرمای مشاغل خانگی، وام هایی برای کلید خوردنِ اولیه به کارگرِ خانگی بپردازد.

    پاسخحذف
  10. ضمنا نقدِ علمی و اندیشه ورزانه نباید تلخ باشد و من هم هیچ نکته ی ناراحت کننده ای در نقد-ات ندیدم. ممنون.

    پاسخحذف
  11. سلام
    طی یه جلسه شورایی بین خودمون یه متنی رو در اوردیم که فک کنم خوشتون بیاد
    ضرر نداره یه سری بزنی و یه نظری در مورد این متن بدی
    فعلا بای

    پاسخحذف
  12. سلام!
    الظاهر می خواهید که به ابعاد دیگر قضیه هم اشاره کنید اگرچه هیچ حرف و سخنی درموردش رانده نشده است و آن بُعد ایدئولوژیک این موضوع است. من جایی در متن شما از مباحث ایدئولوژیک نمی بینم از لحاظ اقتصادی شما روی موضوع تحقیق کرده اید و مطمئنا رنگ و لعابی از افکار شمارا هم دارد منتها من ایدئولوژی در آن نمیبینم آنگاه مرا متهم به غافل بودن از آن می کنید!اگر خرده ای بر من نیست می توانم بپرسم کجای مقاله تان بر پاشنه ایدولوژی می چرخد؟ و برچه اساسی بیان نموده اید من از آن غافل بودم؟

    پاسخحذف
  13. سلام با ساناز موافقم از تو که مهندس در نمیاد همون تی شرت قرمزتو تن کن بشین هی خبر نقد کن و نظریه بده.شاید موفق بشی.

    پاسخحذف
  14. نگران نباش ناشناس...
    مهندس هم می شیم. نظریه هم می دیم. موفق هم ممکنه بشیم، ممکنه نشیم.
    تو چی بهت رفته که حرص می خوری؟

    پاسخحذف
  15. امیر...
    از بُعدِ ایدئولوژیکی کارفرما بر محلی که کالایش در آن ساخته می شود، سایه می اندازد. این محل خانه ی کارگر خانگی ست. از این رو پنداری در آن شریک است.
    ضمنا غافل بودن از این بعد اتهام نیست.
    این که کجای نوشته ی من بر پاشنه ی ایدئولوژی می گردد، باید بگویم که اساسا هر پدیده ی اجتماعی را از سه منظر سیاسی، ایدئولوژیک و اقتصادی می توان نگریست... که من در این مقاله چندان اشاره ای به دو منظر اول نداشته ام...
    اگر بحثی بود... در خدمت ام.

    پاسخحذف