۱۳۸۹ خرداد ۱۳, پنجشنبه

ادبیات کودک: نگاهِ صمد بهرنگی


باید گفت که موضوع ادبیات کودک موضوعی ست مهم، چرا که آثار مکتوبی که در اختیار کودک قرار می گیرند، در نگاه اول در بردارنده ی مفاهیمی به اصطلاح «انسانی» یا «اخلاقی» اند اما در حقیقت محتوایی ایدئولوژیک دارند. یعنی کودک به وسیله ی آنها مفاهیم اخلاقی ای را می آموزد که هدف آن بازتولید یک سلسله روابط است- یعنی بازتولید روابط تولیدی-.

چندی پیش به نقل قولی قدیمی از صمد بهرنگی درباره ی ادبیات کودکان برخوردم(*). نوشته ی صمد گرچه به صورت یک یادداشت ساده علیه یک کتاب تازه چاپ است، اما به نوعی حاوی یک کلیت از دیدگاه صمد بهرنگی به ادبیات کودک و بالطبع زیر بنای آثار معروفی چون «ماهی سیاه کوچولو» و «یک هلو و هزار هلو» ست. لذا قسمت هایی از آن را در لابلای این نوشته ی کوچک نقل خواهم کرد..

صمد بهرنگی در مقاله اش به آموزش "احکام کلی اخلاقی احیانا متحجر" اعتراض می کند و درباره ی حکم های کلی ای مانند مودب باش می نویسد: "کدام ادب؟ ادبی که زورمندان و طبقه ی غالب و مرفه حامی و مبلغ آن هستند؟"

درباره ی ارزش گذاری صفات نگاه کل نگرانه را رد می کند و به تحلیل جامعه شناختی بها می دهد: "چرا می گوییم دروغ گویی بد است؟ ... چرا نمی آییم ریشه های پیدایش و رواج دروغ گویی را برا ی بچه ها روشن کنیم؟" ودر ادامه می نویسد: "تبلیغ اطاعت و نوع دوستی صرف از جانب کسانی که کفه ی سنگین ترازو از آن آنهاست، چیز غیر منتظره ای نیست." که مجموعه ی این جملات – با توجه به آثار دیگر صمد بهرنگی – ما را به تحلیلی این چنین رهنمون می شود:

اول این که می توان مفاهیم ذکر شده مانند ادب، نوع دوستی، اطاعت و ... را، - چنان چه لنین درباره ی دولت می نویسد – "ارگان صیادت طبقاتی" دانست. یا به بیانی ارگان صیادت از کسانی که به قول صمد کفه ی سنگین ترازو از آن آنهاست. یا باز چنان که لنین می نویسد دستگاهی که سلطه ی طبقه ی زور مند را بر ضعیف امکان پذیر می کند. به قولی کودکی که با ادب باشد راحت تر استثمار می شود.

دوم اینکه صمد بهرنگی مدافع تحلیل جامعه شناختی هر مساله است و این دلبستگی را در مقاله ی «درس تاریخ» و نقل قصه ی مزدک به خوبی نمایش داده است. وی در حوزه ی ادبیات کودکان هم به ارائه ی یک معیار تحلیل صحیح به کودکان می اندیشد و این مساله هم در آثار او به خوبی نمایان است.

او در جای جای مقاله اش به مفاهیمی چون «بچه ی بد» و «لولو» در بعضی کتاب ها اشاره می کند و می گوید: "وصفی که ... از بچه ی بد و لولو می کنند، درست وصف میلیون ها بچه ی کارگر و فقیر و قالی باف و ولگرد وطن ماست. " و به نگاه محدود نویسنده ی این گونه آثار اعتراض می کند. مانند: "ایشان فکر می کنند همه ی بچه ها هرگز از صبح تا شام توی خیابان ها و رستوران ها بلیت بخت آزمایی نمی فروشند، توی خاکروبه نمی لولند و در زیرزمین های نمور و تاریک قالی نمی بافند." در ادامه بهرنگ از کتاب آوای نوگلان؛ عباس یمینی شریف، چند مثال می آورد و سپس معنا و مفهوم سخن وی را تکمیل می کند. در خلال یکی از قصه های کتاب مذکور مادر بچه ی قصه یک دسته کلید دارد که کلید گنجه هم روی آن است و اگر بچه «خاک و آشغال به سر و صورت خود نپاشد» از گنجه خوراکی های خوشمزه نصیبش می شود. صمد در تحلیل این قصه می نویسد: "[پس] اگر می خواهی شکمت سیر باشد و انواع خوراکی ها گیرت بیاید باید خودت را تمیز نگه داری و خاک و آشغال به رویت نپاشی. می شود از آقای یمینی [نویسنده] پرسید اگر واقعا آن بچه ی ساکن گود های کوره پزخانه های جنوب تهران لباسش را تمیز نگه دارد... نان خامه ای و پلو مرغ گیرش می آید؟"

خود صمد در میانه ی نقد 2 اساس کار در حوزه ی ادبیات کودک بر می شمرد از این قرار:

ادبیات کودک باید پلی باشد میان دنیای رنگین و .. کودکی و دنیای تاریک غرقه در واقعیت های تلخ و .. بزرگ ترها.

باید جهان بینی دقیقی به بچه داد، معیاری به او داد که بتواند مسایل گوناگون اخلاقی و اجتماعی را در شرایط و موقعیت های دگرگون شونده ی دائمی و گوناگون اجتماعی ارزیابی کند. و ضمنا از دو شعر «پریا» و «دخترای ننه دریا»؛ شاملو، به عنوان الگوی ادبیات کودک یاد می کند.

باید گفت با این که نقد صمد بهرنگی در سال 47 نوشته شده و اکنون 40سال از آن می گذرد اما بسیار روشن گرانه، تامل برانگیز و به روز است و از نگاه خاص او نسبت به کودکان نشات می گیرد چنان چه خود او در داستانی می گوید: "هر هلویی که مجال داشته باشد رشد کند و بزرگ شود و برسد، درشت و آبدرا خواهد بود.." (**)

(*) این نقد در سال 47 در یک روزنامه و در سال 57 در مجموعه ی مقاله های صمد بهرنگی توسط انتشارات روزبهان چاپ شده است.

(**) بیرهلو مین هلو